چکیده:
بدون شک مهم ترین راهبرد کلان جامعه و دولت ترکیه پیوستن به جمع کشورهای اتحادیه روپا است. رسیدن به این آرزو که عده ای آن را ناممکن می شمارند حداقل بیش از چهار دهه است که ذهن سیاست مداران غرب گرای این کشور را به خود مشغول کرده است. ترکیه به علت گرایشات سنتی غرب گرایانه، کسب وجهه بین المللی، و مهم تر از همه تامین منافع اقتصادی بلند مدت، همواره مایل به ورود به اتحادیه اروپا بوده است. این علاقه به حدی است که در تاریخ معاصر ترکیه ( از الغای حکومت عثمانی به این سو ) مهمترین مسئله در تدوین سیاست های کلان داخلی و خارجی این کشور رسیدن به آرزوی دیرینه ی خود مبنی بر پیوستن به اتحادیه اروپا بوده است، روندی که خواه گروه حاکم در ترکیه اسلامگرایان «عدالت و توسعه» باشند یا جریانهای سکولار و لائیک دست راستی چون «مام میهن»، «راه راست» و چه احزاب لائیک و اورتودوکس دست چپی چون حزب «جمهوری خواه خلق» این مهم چندان تفاوتی نکرده است
اما علی رغم امتیازات پیاپی ترکیه به اتحادیه اروپا و نیاز متقابل اروپا به این کشور، شاهد آن هستیم که بسیاری از سران اروپایی با مطرح کردن نقش تمایزات مذهبی ترکیه مسلمان با کلوپ مسیحی اروپا مانع از تحقق این رویا شده اند . این مقاله عواملی نظیر مسئله کردها، دخالت نظامیان در سیاست، نقض حقوق بشر، وضیت نامطوب تر اقتصادی ترکیه نسبت به اتحادیه اروپا،اختلافات ترکیه با ارمنستان و بحران قبرس را به عنوان فرضیه های مکمل در نظر گرفته است. اما فرضیه اصلی که نوشتار فوق به دنبال واکاوی آن است با تمرکز بر تمایزات مذهبی میان ترکیه مسلمان و اتحادیه اروپای مسیحی دورنمای نزدیکی را برای پیوستن آنکارا به این اتحادیه قائل نیست.
باتوجه به فرضیه اصلی این پژوهش مشخص می گردد که این نوشتار باید به ابعاد مختلفی چون سیاست، تاریخ و بویژه ذهنیت منفی اروپاییان نسبت به اسلام بپردازد. لذا پس به همین علت روش آزمون فرضیه اصلی بـراساس روـش های تاریخی، تحلیلی، اثبـاتی و مقایسه ای خـواهد بود. به لحاظ چهارچـوب نظری، نـظریه سازه انگاری و بویژه تاکید این تئوری بر نقش هویت مبنای کار قرار گرفته است.