دانشگاه جامع امام حسین علیه السلامفصلنامه آفاق امنیت2538-185761820130611بررسی اهداف، رهیافتها و عرصههای کارکردی جنگ نرم با تأکید بر جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی ایران200424FAرضاسراجمحمد جواداخوانJournal Article20150914تحولات سیاسیـ اجتماعی جهان معاصر و نیز دستاوردهای بشری در عرصه فناوری، گونهای جدید از منازعات را رقم زده است که با عنوان «جنگ نرم» از آن یاد میشود. به عبارت دیگر بهرهگیری از ظرفیتهای اثرگذاری اقناعی، القایی و ادراکی برای تغییر رفتار و ساختار جامعه و نظام هدف به یکی از موفقترین روشهای تخاصم تبدیل شده است که کارایی به مراتب بیشتری نسبت به جنگ و تهاجم نظامی دارد. اما پیچیدگی این نوع منازعه و انکار آن توسط برخی محافل که طراح پشت صحنه آن هستند، موجب ایجاد تردیدهایی میان نخبگان نسبت به آن میشود. در این پژوهش تلاش شده است با محسوس و عینی کردن جنگ نرم و تبیین رهیافتهای نظریـکارکردی پیرامون آن، چگونگی پیادهسازی آن در عرصههای گوناگون بررسی شود. بدین منظور ابتدا مقایسهای بین میزان تأثیرگذاری جنگ نرم و جنگ سخت میشود و اهداف راهبردی جنگ نرم در سطوح مهار، تغییر رفتار و تغییر ساختار مورد بررسی قرار میگیرد و سپس با مطالعه روی روند جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی ایران، رهیافتهای کارکردی منطبق بر این روند در ابعاد و عرصههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی این جنگ واکاوی میشود. بر اساس یافتههای تحقیق، رهیافتهای کارکردی منطبق بر جنگ نرم را میتوان در رهیافت سیاسی برگرفته از نظریات «عمقی» و «هانتینگتونی»، رهیافت اجتماعی برگرفته از نظریات جین شارپ، رهیافت اقتصادی برگرفته از نظریه «قدرت هوشمند» و رهیافت فرهنگی برگرفته از نظریه «قدرت هنرمندانه» بررسی و تطبیق کرد.https://ps.ihu.ac.ir/article_200424_047e5261edaa82142fb19dcba7f4c719.pdfدانشگاه جامع امام حسین علیه السلامفصلنامه آفاق امنیت2538-185761820130606ارائه چارچوب مفهومی مدل فرهنگ سازمانی فقهمحور، ولایتمدار و200425FAاحمدفضایلیعلیشمشیریJournal Article20150914در این مقاله که حاصل پژوهشی در یکی از سازمانهای نظارتی جمهوری اسلامی ایران است، تلاش شده با بررسی فرهنگ سازمانی چارچوب مفهومی، مدل مناسب فرهنگ سازمانی بر اساس ارزشهای دینی و انقلابی ارائه شود. بدین منظور ابتدا مفهوم فرهنگ سازمانی، ویژگیها، عوامل تأثیرگذار در شکلگیری، کارکردهای فرهنگ سازمانی و همچنین رابطه فرهنگ سازمانی با عملکرد سازمان و وظایف مدیریت، رفتارهای فردی، ساختار، رضایت شغلی و راهبرد و جو سازمانی بررسی شده است.
در ادامه با استفاده از ترکیب مناسبی از مدل رابینز، دنیسون و شاین، مدلی برای فرهنگ سازمانی طراحی و ارائه شد. برای تعیین عناصر و اجزای محتوایی این مدل، بهرهبرداری از ادبیات موجود در مباحث مدیریت فرهنگ سازمانی، فرایند مدیریت فرهنگ سازمانی، تغییر فرهنگی در سازمان، و نیروهای تغییردهنده در سازمان از دیدگاه دانشمندانی چون لوین، مینتزبرگ، وستلی، گرین وود و هینینگز صورت گرفته است.
علاوه بر استفاده از بیانات و رهنمودهای حضرت امام (رحمه الله علیه) و مقام معظم رهبری (مدّ ظلّه العالی)، با توجه به تأکیدات ایشان بر جایگاه فقه حداکثری و اصل چهارم قانون اساسی که همگی مبتنی بر عمل کردن به موازین اسلامی و بهره-برداری از منابع عظیم فقه شیعه هستند، ضرورت پرداختن به فقه در فرهنگ سازمانی، تعریف فقه در فرهنگهای سازمانی، چشم-اندازی بر فرهنگ مطلوب سازمانی و مبانی اعتقادی آن تبیین شده است.
در نهایت چارچوب مفهومی مدل با چهار بعد هوشیاری و آیندهپژوهی، تدین و پارسایی انقلابی، انسجام سازمانی و بعد تعالی سازمانی از مجموع منابع مذکور استخراج و برای هر کدام از این ابعاد مؤلفههایی تنظیم و سپس در آزمون اعتبارسنجی نهایی شد.https://ps.ihu.ac.ir/article_200425_5b304827c0c18666d43cb6eedd830011.pdfدانشگاه جامع امام حسین علیه السلامفصلنامه آفاق امنیت2538-185761820130601پیامدهای (اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و امنیتی) ظهور طبقه متوسط جدید در ایران200426FAصفت اللهقاسمیرسولزارع زادهJournal Article20150914مقاله حاضر پژوهشی برای بازشناسی پیامدهای ظهور طبقه متوسط جدید در ایران است. این طبقه به قشرهای نوظهور و نوپدیدی اشاره دارد که در جامعه جدید شکل گرفتهاند و در درجه اول با ویژگیهای شهرنشینی، اشتغال جدید و تحصیلات شناخته میشوند.
با اجرای برنامههای نوسازی در ایران از اوایل دهه 1370 روز به روز موقعیت طبقه متوسط جدید ارتقا یافته که خود پیامدهایی برای جمهوری اسلامی ایران داشته است.
در بُعد اجتماعی مطالبه حقوق شهروندی بیشتر، افزایش حس مشارکتجویی در تصمیمگیریها، گسترش شهرنشینی، درخواست برای رفاه بیشتر، افزایش استانداردهای زندگی و ... تقاضاهای جدیدی بود که بیش از پیش از سوی آنها مطرح شد.
در بعد فرهنگی گسترش رسانههای ارتباط جمعی و افزایش ضریب نفوذ آن در جامعه و توسعه ارزشهای فرهنگی نوین از پیامدهای ظهور و توسعه این طبقه است.
طی دو دهه اخیر به تدریج میان قشر بالای طبقه متوسط جدید و نظام سیاسی موجود در بعد امنیتی فاصله و شکاف ایجاد شده است و در صورت فراهم بودن شرایط، این طبقه اجتماعی میتواند به نیروی سیاسی تمامعیار تبدیل شود. نظام جمهوری اسلامی ایران باید در جستوجوی مکانیسمی مناسب برای پاسخگویی به توقعات و انتظارات فزاینده طبقه متوسط جدید باشد تا از تنشهای اجتماعی و سیاسی بیشتر ممانعت کند. احتمال دارد در صورت عدم توجه دقیق، این طبقه به تدریج به مقوله امنیتی تبدیل شود و به عنوان تهدید جلوه کند.https://ps.ihu.ac.ir/article_200426_98c71a85585f838cc961a88c1273b621.pdfدانشگاه جامع امام حسین علیه السلامفصلنامه آفاق امنیت2538-185761820130517رویکرد اسلام به جایگاه جنگ و صلح در نظام بینالملل در مقایسه با رئالیسم و لیبرالیسم200427FAمجیدنجات پورعلیجعفری0000-0001-9204-8105علی اصغرستودهبهروززرین کاویانیJournal Article20150914جنگ و صلح از مفاهیم کلیدی نظریههای روابط بینالملل به شمار میروند و تبیین نظام بینالملل با استفاده از مفاهیم جنگ و صلح همواره از اهمیتی ویژه برخوردار بوده است. رئالیسم و لیبرالیسم به عنوان دو رویکرد مهم نظریهپردازی در روابط بینالملل، با توجه به مبانی هستیشناسی خویش، دیدگاه متفاوتی در زمینه شکلگیری نظام بینالملل با محوریت جنگ یا صلح داشتهاند.
اسلام نیز براساس مبانی هستیشناسی خویش و به عنوان دینی جهانشمول و همهجانبه، رویکردی خاص و متفاوت نسبت به روابط بینالملل و در نتیجة آن جایگاه جنگ و صلح در نظام بینالملل دارد و میتواند به عنوان آلترناتیو، دیدگاه نظریههای رئالیسم و لیبرالیسم را به چالش بکشد.
این پژوهش در پی بررسی تطبیقی جایگاه جنگ و صلح در نظریه اسلامی روابط بینالملل در مقایسه با دو رویکرد عام و فراگیر لیبرالیسم و رئالیسم به عنوان دو پارادایم مسلط نظریهپردازی در حوزه روابط بینالملل است.
فرضیه پژوهش بر این مبنا استوار است که دو رویکرد رئالیسم و لیبرالیسم با مطلقگرایی در مبانی هستیشناسی خویش دو دیدگاه افراطی و تفریطی در ارتباط با مقوله جنگ و صلح در نظام بینالملل ارائه کردهاند که نظریه اسلامی روابط بینالملل با توجه به معقولیت و اعتدال در مبانی هستیشناسی خود مبرا از این ایراد است.
روش تحقیق در این پژوهش توصیفی و تحلیلی و ابزار گردآوری دادهها منابع کتابخانهای و اینترنتی است.https://ps.ihu.ac.ir/article_200427_5981f1fb3fcc5e088803d6545b5bc940.pdfدانشگاه جامع امام حسین علیه السلامفصلنامه آفاق امنیت2538-185761820130526جایگاه علم و فناوری در قدرت جهان اسلام با تاکید بر جمهوری اسلامی ایران200428FAمحمد رضاهدایتیعلی محمداحمدوندحمید رضاهدایتیJournal Article20150914زیربنای اساسی یک کشور یا یک قطب جمعییت بزرگ در دستیابی به قدرت و ثروت کسب علم و فناوری و رسیدن به قلههای «دانش و نوآوری»و سپس پیادهسازی و به کارگیری آن در جامعه است پژوهشگر از دیدگاهها، معلومات و یافتههای این اندیشمندان در پیشینه تاریخی تحقیق استفاده شایانی کرده است در این پژوهش طراحی و تدوین الگوی «نقشه راه توانمندسازی جهان اسلام در حوزه علم و فناوری و راههای میانبر توانمندسازی جامعه هدف در حوزه جغرافیایی چشمانداز نظام» با رویکرد «کارت امتیازی متوازن» (BSC) انجام شده است.
پس از تجزیه و تحلیل اطلاعات بهدستآمده با استفاده از مدل رویکرد متوازن و با استفاده از متدولوژی گسترش عملکرد کیفیت،«نقشه راه» ترسیم و «راههای میانبر راهبردی» مشخص و همچنین پیشنهادهای مربوط در قالب سیاستها و راهبردهای کلان با مدلهای مفهومی لازم ارائه شد. در این مجال فقط به موضوع «محیطنگاری علم و فناوری در جهان اسلام» با چهار بخشِ پیشینة نظری در مورد روابط بین قدرت، قدرت ملی و سلطه با علم و فناوری؛ پیشینهکاوی پیشرفت علم و فناوری در دوران طلایی جهان اسلام و دو نمونه بارز آن؛ علل عقبافتادگی علمی مسلمانان در علم و فناوری؛ وضعیت کنونی علم و فناوری در کشورهای اسلامی، و جمعبندی و نتیجهگیری پرداخته میشود.https://ps.ihu.ac.ir/article_200428_92b19f4ae6aba28d916f055d2655ecf3.pdfدانشگاه جامع امام حسین علیه السلامفصلنامه آفاق امنیت2538-185761820130512رویکرد مکتب انگلیسی به مفهوم امنیت در روابط بینالملل200429FAهادیتاجیکسمیهکاربخش راوریJournal Article20150914بشر از آغاز ورود به پهنه هستی، با معمای امنیت روبهرو بود، زیرا عوامل محیطی مهمترین خطر برای حیاتیترین ارزش بشر، یعنی زندگی به شمار میآمدند. بسیاری از این خطرها نیز از سوی نیروهای طبیعی بود. بدین علت امنیت معمای آشنای زندگی بشر است. اما امنیت، مانند سایر ارزشها و مفاهیم اجتماعی، به شرایط و واقعیتهای موجود بستگی دارد و به دلیل کارکرد نیروهای ژرف و اثرگذاری آنها بر محیط اجتماعی، مفهومی پویاست. بر این اساس دورههای مختلف حیات بشر شاهد تحولاتی شگرف در مفهوم امنیت بوده است. طی چند سده اخیر، فروپاشی جهان دوقطبی و پایان جنگ سرد، از جمله نقاط عطف حیات بشری بودهاند که به دلیل تغییر ساختار نظام بینالملل، تغییر سیاست قدرتهای بزرگ و ورود بازیگران جدید به سپهر جهان سیاست، و تحولات شگرف علمی و فرایند جهانی شدن، تحولات شگرفی را در مفهوم امنیت پدید آوردند. این تحولات بزرگ، ضرورت بازاندیشی نظری و بیان طرح مفهومی و نظری تازهای را در بررسی تغییرات شکلی و ماهوی پدیدآمده در مفهوم امنیت اجتنابناپذیر کرده است. در این راستا رویکردهای سنتی مطالعات امنیتی در تعریف امنیت، دامنه شمول موضوعات امنیتی و سطح تحلیل مناسب پویشهای امنیتی مورد نقد و چالش جدی صاحبنظران مکاتب مختلف فکری قرار گرفت. بر این اساس دیدگاههای جریانهای اصلی نظریههای روابط بینالملل به مقوله امنیت، نقد و بازاندیشی شد. از جمله مکاتبی که در این مسیر گامهای مهمی برداشت و چشمانداز متفاوتی ترسیم کرد، مکتب انگلیسی بود. البته شاهد فاصلهای قابل توجه و مهم میان گرایشهای مختلف موجود در این مکتب در حوزه امنیت هستیم که بر مسئله تأمین امنیت برای دولتها و تأمین امنیت برای ملتها تمرکز دارند.https://ps.ihu.ac.ir/article_200429_c6751b4033433374a88d533157c28dd1.pdfدانشگاه جامع امام حسین علیه السلامفصلنامه آفاق امنیت2538-185761820130422نقد تئوری تعرفهای قاچاق کالا و ارائه نظریه جدید200430FAابراهیمرومیناJournal Article20150914پدیده قاچاق، حرکت کالا یا خدمات به صورت غیرقانونی از مکانی به مکان دیگر است که تحت تأثیر افزایش داد و ستد بین فضاهای جغرافیایی همراه با رشد صنعتی و مدرنیزه شدن تولید و نقل و انتقالات بزرگ تجاری بین واحدهای سیاسی در جهان شکل گرفت و به موجب نظامنامههای داخلی، منطقهای و بینالمللی به عنوان پدیدهای نادرست از دید دولتهای ملی مطرح شد.
ریشه قاچاق به نیازهای شهروندان ساکن یک فضای جغرافیایی برمیگردد که از طریق مبادی رسمی و قانونی برطرف نشده و عاملان قاچاق با تکیه بر پتانسیلها و فرصتهای پیشآمده در ارتباط با این نیاز سرزمینی، اقدام به نقل و انتقال کالا از مبادی غیررسمی و به صورت غیرقانونی میکنند و موجب فشار و هدر رفتن نیروهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور میشوند و هزینههای ملی را بالا میبرند.
با شکلگیری پدیده قاچاق کالا در کشورها، مباحث نظری مرتبط با آن توسعه یافت. بیشترین تئوریهای ارائهشده در این زمینه تئوریهای تعرفهای کالاست. نظریه جاگدیش بهاگواتی و همکاران وی مهمترین آنهاست که با تکیه بر تئوریهای تجارت بینالملل و متغیرهای عرضه و تقاضا متأثر از هزینههای تعرفهای تعلقگرفته بر کالا مطرح شده است.
این مقاله به بررسی و تحلیل تئوری جاگدیش بهاگواتی و همکاران وی به عنوان مهمترین اثر تئوریک در زمینه قاچاق کالا که در چندین شماره از مجله ورد اکونومیک و سایر نشریات مربوط انتشار یافته پرداخته است. نتایج این پژوهش نشان میدهد که میزان تعرفه بر عرضه و تقاضا نمیتواند عامل اساسی قاچاق کالا باشد و متغیرهای دیگری همچون نیازهای شهروندان، عدم تأمین این نیازها از سوی دولت، ناتوانی تولیدات داخلی در رقابت با کالای مشابه خارجی، تعارض سیستم اقتصادی سطح ملی با سیستمهای سطح منطقهای و جهانی، سهم عمده بخش صادراتی متکی بر یک کالا، تنوع محیط جغرافیایی یک کشور، تفاوت در سهم اشتغال بین مناطق مختلف یک کشور، فقدان راهبرد پویا و پایای صادرات یا واردات و موارد دیگر از عوامل مؤثر در قاچاق کالا هستند.https://ps.ihu.ac.ir/article_200430_2de4529026139de087fa0e5fd806555f.pdf